ترانه دلدادگي
غروب جمعه دلگير با دعاي سمات
دل شكسته من مي زند دوباره صدات
هزار پنجره پرواز مي كند تا اوج
هزار پنجره از اين دريچه هاي نجات
نشسته اي به بلنداي لحظه هاي يقين
و زير پاي تو جوشيده نيل، دجله، فرات
و دانه دانه تسبيح دست سرشارت
به نخ كشيده اي از اجتماع گنگ كرات
زمين دچار تشنج دچار بحران است
شبيه گوي مقوايي بدون ثبات
تو سرنوشت زميني چرا نمي آيي؟
غروب جمعه دلگير با دعاي سمات